تعصب ...
نظر دهید »
مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها شهر بن
شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد کارگاه نجاری شد . همینطوری که مار گشتی میزد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخمی شد. مار خیلی ناراحت شد . برای دفاع از خود اره را گاز گرفت که سبب خونریزی دور دهانش شد .
او نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده و از اینکه میدید اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است ، تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدید تر حمله کند و بدنش را دو ر اره پیچاند و هی فشار داد .
نجار صبح که آمد روی میز بجای اره لاشه ی مار بزرگ و زخم آلودی را دید …
مار بخاطر خشم زیاد و تفکر نادرست موجب مرگ خود شد ؛ مواظب افکار نادرستمان باشیم .
اگر عصبانی هستید کمی صبر کنید ……………..